میان مردم راه میرم و احساس می‌کنم دور وجودم حبابی هست که منو از اتمسفر اونها جدا می‌کنه! جوری که نه می‌فهممشون، نه ازشون خوشم میاد، نه حوصله شون رو دارم. این احساس آخرین بار نیمه دوم سال نود و هشت در من رخ داده بود، خیلی می‌ترسم ازش، واقعاً می ترسم. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

zendegiyeman مرجع دانلود کارتون-بازی-موزیک و ....... تبادل و فروش دوبله همسرداری | آیین همسرداری ثبت شرکت - ثبت شرکت مسئولیت - ثبت ارزان شرکت طب کار Programmer محمود فروش ویژه مواد شیمیایی